معنی فارسی belibeled

B1

بیلیبل شده، به معنای مورد سادگی قرار گرفته یا روشن شده.

Having been clarified or simplified; made easier to understand.

example
معنی(example):

او دستورالعمل‌ها را بیلیبل کرد تا پیروی از آنها آسان‌تر شود.

مثال:

He belibeled the instructions to make them easier to follow.

معنی(example):

معلم متن پیچیده را برای دانش‌آموزانش بیلیبل کرد.

مثال:

The teacher belibeled the complex text for her students.

معنی فارسی کلمه belibeled

: معنی belibeled به فارسی

بیلیبل شده، به معنای مورد سادگی قرار گرفته یا روشن شده.