معنی فارسی belve

B1

باور کردن یا قبول کردن یک چیز، به ویژه در شرایطی که آن چیز شک‌برانگیز است.

To believe or accept something, especially in the face of doubt.

example
معنی(example):

او به خبرها باور نداشت، اما او سعی کرد تا آن را برای او بپذیرد.

مثال:

She didn't believe the news, but he tried to belve it for her.

معنی(example):

در لحظات تردید، باید به خود ایمان داشته باشیم.

مثال:

In moments of doubt, one should belve in oneself.

معنی فارسی کلمه belve

: معنی belve به فارسی

باور کردن یا قبول کردن یک چیز، به ویژه در شرایطی که آن چیز شک‌برانگیز است.