معنی فارسی bemedalled

B1

زمانی که به کسی مدال داده می‌شود، معمولاً به خاطر خدمات یا کارهای خاص.

Having received medals; awarded for accomplishments or bravery.

example
معنی(example):

این سرباز به خاطر خدمات برجسته‌اش مدال دریافت کرد.

مثال:

The soldier was bemedalled for his outstanding service.

معنی(example):

او احساس افتخار کرد که در این مراسم مدال گرفت.

مثال:

She felt proud to be bemedalled in the ceremony.

معنی فارسی کلمه bemedalled

: معنی bemedalled به فارسی

زمانی که به کسی مدال داده می‌شود، معمولاً به خاطر خدمات یا کارهای خاص.