معنی فارسی bemoans
B1ناله کردن یا اندوهگین بودن درباره چیزی که از دست رفته است.
To express sorrow or regret for something lost or past.
- verb
verb
معنی(verb):
To moan or complain about (something).
مثال:
He bemoaned the drought but went on watering his lawn.
معنی(verb):
To be dismayed or worried about (someone), particularly because of their situation or what has happened to them.
example
معنی(example):
او از دست رفتن ارزش‌های سنتی در جامعه را ناله می‌کند.
مثال:
She bemoans the loss of traditional values in society.
معنی(example):
او از تغییرات در جامعه که بر فرهنگ آن تأثیر گذاشته، ناله می‌کند.
مثال:
He bemoans the changes in the community that have affected its culture.
معنی فارسی کلمه bemoans
:
ناله کردن یا اندوهگین بودن درباره چیزی که از دست رفته است.
