معنی فارسی benny

B1

بنی، کلاهی نرم و میخی که معمولاً به رنگ‌های مختلف ساخته می‌شود و در فرهنگ‌های خیابانی و مد روز محبوب است.

A soft, often knitted hat, typically worn in a casual or fashionable context.

noun
معنی(noun):

An amphetamine tablet.

معنی(noun):

A tantrum; a fit of furious or erratic behaviour.

verb
معنی(verb):

(usually with "up") To take amphetamines.

example
معنی(example):

بنی نوعی کلاه است که در میان هیپی‌ها محبوب است.

مثال:

A benny is a type of hat popular among hipsters.

معنی(example):

او برای کنسرت یک بنی شیک به سر داشت.

مثال:

He wore a stylish benny to the concert.

معنی فارسی کلمه benny

: معنی benny به فارسی

بنی، کلاهی نرم و میخی که معمولاً به رنگ‌های مختلف ساخته می‌شود و در فرهنگ‌های خیابانی و مد روز محبوب است.