معنی فارسی bentlet

B1

بنتلت، ساختاری کوچک که به طور خاص پیچیده و تاب خورده است.

A small twisted or curved structure.

example
معنی(example):

بنتلت یک ساختار کوچک و پیچ‌خورده است.

مثال:

The bentlet is a small, twisted structure.

معنی(example):

ما بنتلت را در باغ مجسمه‌سازی مشاهده کردیم.

مثال:

We observed the bentlet in the sculpture garden.

معنی فارسی کلمه bentlet

: معنی bentlet به فارسی

بنتلت، ساختاری کوچک که به طور خاص پیچیده و تاب خورده است.