معنی فارسی bepress
B1تحت فشار قرار دادن، فشاری افزون بر انتظار یا معمول به کسی اعمال کردن.
To exert pressure on someone or something.
- VERB
example
معنی(example):
او میخواهد در مورد راهاندازی محصول جدید تحت فشار باشد.
مثال:
She wants to be press about the new product launch.
معنی(example):
آنها باید برای جلسه آینده تحت فشار باشند.
مثال:
They need to be press for the upcoming meeting.
معنی فارسی کلمه bepress
:
تحت فشار قرار دادن، فشاری افزون بر انتظار یا معمول به کسی اعمال کردن.