معنی فارسی berattle

B1

نگرانی، آشفتگی در اثر صدا یا شرایط غیرمنتظره.

To upset or disturb someone, especially with noise or unexpected events.

example
معنی(example):

صدای بلند شروع به نگرانی او کرد.

مثال:

The loud noise began to berattle him.

معنی(example):

خبر غیرمنتظره به نظر می‌رسید او را دچار نگرانی کند.

مثال:

The unexpected news seemed to berattle her.

معنی فارسی کلمه berattle

: معنی berattle به فارسی

نگرانی، آشفتگی در اثر صدا یا شرایط غیرمنتظره.