معنی فارسی beringian

B2

اطلاق به ویژگی‌ها یا ساکنان منطقه برینگی، که در دوره‌های گذشته به عنوان پل سرزمینی بین آسیای شمالی و آمریکای شمالی عمل می‌کرد.

Relating to the area in Beringia, used to describe the land and its historical inhabitants.

example
معنی(example):

پل سرزمین برینگیان در زمانی آسیا و آمریکای شمالی را به هم متصل کرد.

مثال:

The Beringian land bridge once connected Asia and North America.

معنی(example):

دانشمندان الگوهای مهاجرت برینگیان را در میان جمعیت‌های باستانی مطالعه می‌کنند.

مثال:

Scientists study Beringian migration patterns among ancient populations.

معنی فارسی کلمه beringian

: معنی beringian به فارسی

اطلاق به ویژگی‌ها یا ساکنان منطقه برینگی، که در دوره‌های گذشته به عنوان پل سرزمینی بین آسیای شمالی و آمریکای شمالی عمل می‌کرد.