معنی فارسی bescurvy

B1

به معنای فرسوده و خراب، به ویژه در مورد اشیاء یا سطوح.

Worn or damaged, especially in reference to objects or surfaces.

example
معنی(example):

کشتی بعد از طوفان ظاهری فرسوده و خراب داشت.

مثال:

The ship had a bescurvy look after the storm.

معنی(example):

یک سطح فرسوده می‌تواند ظاهر یک قطعه مبلمان خوب را خراب کند.

مثال:

A bescurvy surface can ruin the appearance of a fine piece of furniture.

معنی فارسی کلمه bescurvy

: معنی bescurvy به فارسی

به معنای فرسوده و خراب، به ویژه در مورد اشیاء یا سطوح.