معنی فارسی besiegingly

B1

به صورت محاصره‌کنندگی، به معنای تحت فشار قراردادن یا محاصره کردن یک مکان.

In a manner that suggests a siege or a determined effort to capture.

example
معنی(example):

ارتش به‌طور محاصره‌کننده به سوی آخرین دژ پیش می‌رود.

مثال:

The army advanced besiegingly towards the last stronghold.

معنی(example):

آنها به‌طور محاصره‌کننده برای حمله به اردوگاه دشمن آماده شدند.

مثال:

They besiegingly prepared for the attack on the enemy camp.

معنی فارسی کلمه besiegingly

: معنی besiegingly به فارسی

به صورت محاصره‌کنندگی، به معنای تحت فشار قراردادن یا محاصره کردن یک مکان.