معنی فارسی besses
B1کلمهای برای اشاره به اشیاء یا لوازمی که معمولاً با دست ساخته شدهاند.
A term referring to items or tools, often hand-crafted.
- NOUN
example
معنی(example):
فستیوال دارای بسسهایی با اشکال و اندازههای مختلف بود.
مثال:
The festival featured besses of various shapes and sizes.
معنی(example):
او بسسهایی از سرتاسر جهان جمعآوری کرد.
مثال:
She collected besses from around the world.
معنی فارسی کلمه besses
:
کلمهای برای اشاره به اشیاء یا لوازمی که معمولاً با دست ساخته شدهاند.