معنی فارسی best practice
B2کار یا روش‌هایی که نشان دهنده بالاترین استاندارد و کیفیت هستند.
The most effective and efficient way of doing something.
- noun
noun
معنی(noun):
A well-defined procedure that is known to produce near-optimum results.
example
معنی(example):
استفاده از بازخورد برای بهبود یک روش بهترین است.
مثال:
Using feedback to improve is a best practice.
معنی(example):
بهترین روش در برنامه‌نویسی نوشتن کد تمیز و کارآمد است.
مثال:
The best practice for coding is to write clean and efficient code.
معنی فارسی کلمه best practice
:
کار یا روش‌هایی که نشان دهنده بالاترین استاندارد و کیفیت هستند.
