معنی فارسی betrough

B1

عبور کردن، گذر کردن از یک مکان یا فضا به منظور رسیدن به سمت دیگر.

Moving in one side and out of the other side of an area or object.

example
معنی(example):

رودخانه از میان دره عبور می‌کند و آب را برای گیاهان فراهم می‌کند.

مثال:

The river runs through the valley, providing water for the plants.

معنی(example):

ما از میان جنگل عبور کردیم تا به دریاچه برسیم.

مثال:

We walked through the forest to get to the lake.

معنی فارسی کلمه betrough

: معنی betrough به فارسی

عبور کردن، گذر کردن از یک مکان یا فضا به منظور رسیدن به سمت دیگر.