معنی فارسی beworn

B1

کرمی زده شده، به حالتی که تحت تأثیر زمان یا آسیب قرار گرفته باشد.

Worn or deteriorated due to age or use.

example
معنی(example):

نوشته قدیمی با گذر زمان کرم زده شده بود.

مثال:

The ancient manuscript was beworn with time.

معنی(example):

صبوریش پس از انتظار طولانی احساس کرم زدگی کرد.

مثال:

Her patience felt beworn after the long wait.

معنی فارسی کلمه beworn

: معنی beworn به فارسی

کرمی زده شده، به حالتی که تحت تأثیر زمان یا آسیب قرار گرفته باشد.