معنی فارسی beyond measure

B1

غیرقابل اندازه‌گیری، به معنای اینکه چیزی به قدری زیاد است که نمی‌توان آن را با مقدار یا عددی بیان کرد.

To an extreme degree; immeasurable.

adjective
معنی(adjective):

Very large; great; huge.

adverb
معنی(adverb):

To a great extent or degree; very.

example
معنی(example):

مهربانی او به قدری زیاد بود که قلب همه را لمس کرد.

مثال:

Her kindness was beyond measure; it touched everyone’s heart.

معنی(example):

زیبایی غروب آفتاب به قدری بود که نمی‌توان آن را اندازه‌گیری کرد.

مثال:

The beauty of the sunset was beyond measure.

معنی فارسی کلمه beyond measure

: معنی beyond measure به فارسی

غیرقابل اندازه‌گیری، به معنای اینکه چیزی به قدری زیاد است که نمی‌توان آن را با مقدار یا عددی بیان کرد.