معنی فارسی bhoy
A1پسر، یک فرد جوان یا کودک، به ویژه در زمینههای غیررسمی.
A young male child or teenager, often used informally.
- NOUN
example
معنی(example):
پسر از دیدن سیرک بسیار هیجانزده بود.
مثال:
The boy was excited to see the circus.
معنی(example):
هر پسر ماجراجویی در حومه شهر را دوست دارد.
مثال:
Every bhoy loves adventures in the countryside.
معنی فارسی کلمه bhoy
:
پسر، یک فرد جوان یا کودک، به ویژه در زمینههای غیررسمی.