معنی فارسی bibbling
B1صدای بیلبلی یا صداهای نرم و نرم از جمله گفت و گو یا شلوغی.
A soft murmuring or bubbling sound.
- NOUN
example
معنی(example):
نوزاد در حین بازی خوشحال بیبلینگ میکرد.
مثال:
The baby was bibbling happily while playing.
معنی(example):
من عاشق شنیدن صدای بیبلینگ جویبار هستم.
مثال:
I love listening to the bibbling of the stream.
معنی فارسی کلمه bibbling
:
صدای بیلبلی یا صداهای نرم و نرم از جمله گفت و گو یا شلوغی.