معنی فارسی bide one's time

B1

صبر کردن برای زمان مناسب، به معنای صبر کردن تا فرصتی مناسب برای عمل پیش آید.

To wait patiently for an opportunity to act.

verb
معنی(verb):

To wait, especially for a suitable opportunity.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت قبل از اتخاذ یک تصمیم بزرگ، صبر کند.

مثال:

She decided to bide her time before making a big decision.

معنی(example):

او زمان خود را صرف کرد و منتظر لحظه مناسب برای صحبت بود.

مثال:

He bided his time, waiting for the right moment to speak.

معنی فارسی کلمه bide one's time

:

صبر کردن برای زمان مناسب، به معنای صبر کردن تا فرصتی مناسب برای عمل پیش آید.