معنی فارسی bifurcated
B2دو شاخه شده، به معنای اینکه به دو قسمت تقسیم شده باشد.
Divided into two branches or parts.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To divide or fork into two channels or branches.
معنی(verb):
To cause to bifurcate.
adjective
معنی(adjective):
Divided into two branches; twoforked, twiforked.
example
معنی(example):
جاده دو شاخه شده گزینه‌ای برای رانندگان ارائه کرد.
مثال:
The bifurcated road presented a choice for drivers.
معنی(example):
سیستم دو شاخه شده امکان پردازش مؤثرتر را فراهم می کند.
مثال:
The bifurcated system allows for more efficient processing.
معنی فارسی کلمه bifurcated
:
دو شاخه شده، به معنای اینکه به دو قسمت تقسیم شده باشد.
