معنی فارسی big chief

B1

رئیس بزرگ، فردی دارای مقام و قدرت بالا، به ویژه در یک قبیله یا سازمان.

A leader or head figure, typically with significant authority, often used in tribal or organizational contexts.

example
معنی(example):

رئیس بزرگ یک اعلامیه مهم صادر کرد.

مثال:

The big chief made an important announcement.

معنی(example):

همه به دلیل تصمیمات عاقلانه اش به رئیس بزرگ احترام می‌گذاشتند.

مثال:

Everyone respected the big chief for his wise decisions.

معنی فارسی کلمه big chief

: معنی big chief به فارسی

رئیس بزرگ، فردی دارای مقام و قدرت بالا، به ویژه در یک قبیله یا سازمان.