معنی فارسی big-boned

A2

استخوان بزرگ، اصطلاحی است که به افراد با ساختار بدنی قوی و بزرگ اشاره دارد.

A term used to describe individuals with a strong and large body frame.

adjective
معنی(adjective):

Fat, obese.

مثال:

1999, Nicole Hollander, My Cat's Not Fat, He's Just Big-Boned

example
معنی(example):

او استخوان‌بزرگ است و بدن قوی دارد.

مثال:

She is big-boned and has a strong physique.

معنی(example):

استخوان‌بزرگ بودن به این معنی نیست که او ناسالم است.

مثال:

Being big-boned doesn't mean she is unhealthy.

معنی فارسی کلمه big-boned

: معنی big-boned به فارسی

استخوان بزرگ، اصطلاحی است که به افراد با ساختار بدنی قوی و بزرگ اشاره دارد.