معنی فارسی bigheartedly

B1

با بزرگواری، به صورت خیرخواهانه و با روحیه‌ای بخشنده و نیکوکار.

In a generous, kind-hearted manner.

example
معنی(example):

او به طور بزرگ‌منشانه‌ای به سرپناه محلی کمک کرد.

مثال:

She bigheartedly donated to the local shelter.

معنی(example):

او به طور بزرگ‌منشانه‌ای در زمان‌های دشوار به دوستانش کمک کرد.

مثال:

He bigheartedly helped his friends during difficult times.

معنی فارسی کلمه bigheartedly

: معنی bigheartedly به فارسی

با بزرگواری، به صورت خیرخواهانه و با روحیه‌ای بخشنده و نیکوکار.