معنی فارسی bijectively
B2به شکلی که هر عنصر از یک مجموعه به طور منحصر به فرد با عنصر دیگری مربوط باشد.
In a manner that ensures a one-to-one correspondence between elements of two sets.
- ADVERB
example
معنی(example):
توابع به طور بیژکتیو تعریف شدند تا تطابقهای منحصر به فرد را تضمین کنند.
مثال:
The functions were defined bijectively to ensure unique correspondences.
معنی(example):
نگاشت مجموعهها به طور بیژکتیو، تحلیل روابط آنها را آسانتر کرد.
مثال:
Mapping the sets bijectively made it easier to analyze their relationships.
معنی فارسی کلمه bijectively
:
به شکلی که هر عنصر از یک مجموعه به طور منحصر به فرد با عنصر دیگری مربوط باشد.