معنی فارسی billowed

B1

عملی که در آن چیزی به‌طرز نرم و زیبا در اثر باد یا حرکت موج‌دار می‌شود.

Past tense of billow, indicating that something has swelled or moved in waves.

verb
معنی(verb):

To surge or roll in billows.

معنی(verb):

To swell out or bulge.

example
معنی(example):

پرده در باد پراکنده شد.

مثال:

The curtain billowed in the wind.

معنی(example):

بادبان‌ها پراکنده شدند وقتی قایق باد را گرفت.

مثال:

The sails billowed as the boat caught the wind.

معنی فارسی کلمه billowed

: معنی billowed به فارسی

عملی که در آن چیزی به‌طرز نرم و زیبا در اثر باد یا حرکت موج‌دار می‌شود.