معنی فارسی binately

B1

به‌طور دوتایی، به روش یا حالت گروهی یا تقسیم شده.

In a manner involving pairs or groups.

example
معنی(example):

او وظایفش را به‌طور دوتایی انجام داد و اطمینان حاصل کرد که همه انجام شده‌اند.

مثال:

He completed his tasks binately, ensuring all were done.

معنی(example):

کار به‌طور دوتایی بین اعضای تیم تقسیم شد.

مثال:

The work was binately divided among the team members.

معنی فارسی کلمه binately

: معنی binately به فارسی

به‌طور دوتایی، به روش یا حالت گروهی یا تقسیم شده.