معنی فارسی biogenetically
B2به شیوهای که به وراثت و تغییرات ژنتیکی مربوط باشد.
In a manner related to the study or application of biogenetics.
- ADVERB
example
معنی(example):
گیاهان میتوانند بهطور بیوژنتیکی برای بهبود محصول اصلاح شوند.
مثال:
Plants can be modified biogenetically for better yield.
معنی(example):
این ایده بهطور بیوژنتیکی مهندسی شده بود تا تضمین کند که بهتر سازگار شود.
مثال:
The idea was biogenetically engineered to ensure better adaptation.
معنی فارسی کلمه biogenetically
:
به شیوهای که به وراثت و تغییرات ژنتیکی مربوط باشد.