معنی فارسی biogeography
C2زیست‌جغرافیا علم مطالعه توزیع جغرافیایی گونه‌های زنده و عوامل تأثیرگذار بر آن است.
The study of the distribution of species and ecosystems in geographic space and through geological time.
- noun
noun
معنی(noun):
The study of the geographical distribution of living things
معنی(noun):
The geographical distribution of a particular living thing
example
معنی(example):
زیست‌جغرافیا بررسی می‌کند که گونه‌ها چگونه در مناطق مختلف توزیع می‌شوند.
مثال:
Biogeography studies how species are distributed across regions.
معنی(example):
زیست‌جغرافیای یک منطقه اطلاعات زیادی درباره تاریخ محیطی آن نشان می‌دهد.
مثال:
The biogeography of an area reveals much about its environmental history.
معنی فارسی کلمه biogeography
:
زیست‌جغرافیا علم مطالعه توزیع جغرافیایی گونه‌های زنده و عوامل تأثیرگذار بر آن است.
