معنی فارسی birchen
B2برچی، نسبت به درخت برچ یا از جنس آن؛ معمولاً به چوب درختان برچ اشاره دارد.
Relating to or made of birch wood.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Made from birch wood.
example
معنی(example):
جنگل برچی در پاییز جذاب بود.
مثال:
The birchen forest was enchanting in the autumn.
معنی(example):
او یک مجسمه برچی برای تزئین تراشید.
مثال:
He carved a birchen figurine for decoration.
معنی فارسی کلمه birchen
:
برچی، نسبت به درخت برچ یا از جنس آن؛ معمولاً به چوب درختان برچ اشاره دارد.