معنی فارسی birle

B1

ترکیب کردن، ادغام کردن، به هم پیوستن.

To combine or merge two or more elements into one.

example
معنی(example):

من دو ایده را با هم ترکیب می‌کنم.

مثال:

I will birle the two ideas together.

معنی(example):

آنها باید منابع خود را برای پروژه ترکیب کنند.

مثال:

They need to birle their resources for the project.

معنی فارسی کلمه birle

: معنی birle به فارسی

ترکیب کردن، ادغام کردن، به هم پیوستن.