معنی فارسی bitchery
B2رفتارهای زشت، غیبت و یا کینهتوزی در بین افراد به ویژه زنان.
Malicious talk or behavior, especially among women; characterized by gossip and resentment.
- noun
noun
معنی(noun):
Behavior considered typical of a bitch
example
معنی(example):
غیبتها در دفتر به طور خالص به بیاحترامی تبدیل شد.
مثال:
The gossip in the office turned into pure bitchery.
معنی(example):
بیاحترامی میتواند محیط کار سمی ایجاد کند.
مثال:
Bitchery can create a toxic work environment.
معنی فارسی کلمه bitchery
:
رفتارهای زشت، غیبت و یا کینهتوزی در بین افراد به ویژه زنان.