معنی فارسی biteless

B1

بدون قابلیت گاز زدن، به راحتی می‌توان آن را خورد.

Describing something that is easy to consume without biting.

example
معنی(example):

این دسر آنقدر شیرین است که قابلیت گاز زدن ندارد.

مثال:

This dessert is so sweet, it's biteless.

معنی(example):

کیک آنقدر نرم بود که احساس نمی‌شد گاز زدنی دارد.

مثال:

The cake was so soft, it felt biteless.

معنی فارسی کلمه biteless

: معنی biteless به فارسی

بدون قابلیت گاز زدن، به راحتی می‌توان آن را خورد.