معنی فارسی bittings

B1

بیته‌ها، تکه‌های کوچک یا ضایعات که از یک ماده خاص به دست می‌آیند.

Small bits or remnants that come from a particular material.

example
معنی(example):

او بیته‌هایی از کنار رودخانه جمع کرد.

مثال:

She collected bittings from the riverbank.

معنی(example):

بیته‌ها رنگارنگ و در اندازه‌های مختلف بودند.

مثال:

The bittings were colorful and varied in size.

معنی فارسی کلمه bittings

: معنی bittings به فارسی

بیته‌ها، تکه‌های کوچک یا ضایعات که از یک ماده خاص به دست می‌آیند.