معنی فارسی blackishly

B1

به شیوه‌ای تیره یا غم‌انگیز، ممکن است به حالت چهره یا صدا اشاره داشته باشد.

In a manner that is dark or gloomy, often reflecting a mood.

example
معنی(example):

او به طرز سیاه نگاهی به من کرد، گویی ناراضی بود.

مثال:

He looked at me blackishly, as if displeased.

معنی(example):

او به طرز سیاه صحبت کرد و حال و هوای خود را نشان داد.

مثال:

She spoke blackishly, reflecting her mood.

معنی فارسی کلمه blackishly

: معنی blackishly به فارسی

به شیوه‌ای تیره یا غم‌انگیز، ممکن است به حالت چهره یا صدا اشاره داشته باشد.