معنی فارسی blackly

B1

به رنگ سیاه، به طور منفی یا خشن، به ویژه در زمینه‌های اخلاقی یا احساسی.

In a dark or gloomy manner; expressing a dark or sinister quality.

example
معنی(example):

او پس از اینکه او را سرزنش کرد، به طور تاریک به او نگاه کرد.

مثال:

He looked at her blackly after she criticized him.

معنی(example):

داستان به طرز تاریکی پایان یافت و خواننده را در ناامیدی گذاشت.

مثال:

The story ended blackly, leaving the reader in despair.

معنی فارسی کلمه blackly

: معنی blackly به فارسی

به رنگ سیاه، به طور منفی یا خشن، به ویژه در زمینه‌های اخلاقی یا احساسی.