معنی فارسی blacktail
B1اصطلاحی که به گوزنهای دم سیاه اشاره دارد که بیشتر در آمریکای شمالی یافت میشوند.
A term referring to deer species, particularly those with black tails, common in North America.
- noun
noun
معنی(noun):
A fish: the ruff or pope.
معنی(noun):
The black-tailed deer (Odocoileus hemionus columbianus) of California and Oregon.
معنی(noun):
The mule deer of the Rocky Mountains.
example
معنی(example):
ما در حین کوهپیمایی در جنگل یک گوزن دم سیاه را spotted کردیم.
مثال:
We spotted a blacktail while hiking in the woods.
معنی(example):
گوزنهای دم سیاه میتوانند فرار و سخت برای پیدا کردن باشند.
مثال:
Blacktails can be elusive and hard to find.
معنی فارسی کلمه blacktail
:
اصطلاحی که به گوزنهای دم سیاه اشاره دارد که بیشتر در آمریکای شمالی یافت میشوند.