معنی فارسی blankish

B1

حالت یا ظاهری که بی‌حالت و بدون احساس باشد.

Describing a look or expression that is empty or without emotion.

example
معنی(example):

چهره بی‌حالت او نشان می‌داد که در افکارش گم شده است.

مثال:

His blankish expression showed he was lost in thought.

معنی(example):

او نگاهی بی‌حالت داشت که سردرگمی را نشان می‌داد.

مثال:

She had a blankish look that indicated confusion.

معنی فارسی کلمه blankish

: معنی blankish به فارسی

حالت یا ظاهری که بی‌حالت و بدون احساس باشد.