معنی فارسی blashy

B1

رنگ‌ها یا الگوهایی که خیلی زنده و توجه‌برانگیز هستند.

Colors or patterns that are very bright and eye-catching.

example
معنی(example):

رنگ‌های بلاشی نقاشی من را جلب کرد.

مثال:

The blashy colors of the painting drew me in.

معنی(example):

لباس بلاشی او باعث شد در مهمانی به چشم بیاید.

مثال:

Her blashy outfit made her stand out at the party.

معنی فارسی کلمه blashy

: معنی blashy به فارسی

رنگ‌ها یا الگوهایی که خیلی زنده و توجه‌برانگیز هستند.