معنی فارسی blay

B1

فاش‌سازی اسرار یا اطلاعات خصوصی به نوعی که دیگران آگاه شوند.

To disclose or reveal secrets or personal information.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند در حین جلسه تمام رازداری‌های خود را فاش کنند.

مثال:

They decided to blay all their secrets during the meeting.

معنی(example):

او وقتی که تحت فشار است، تمایل به افشای هر چیزی دارد.

مثال:

He tends to blay whenever he feels overwhelmed.

معنی فارسی کلمه blay

: معنی blay به فارسی

فاش‌سازی اسرار یا اطلاعات خصوصی به نوعی که دیگران آگاه شوند.