معنی فارسی blin

A2

بلین، نوعی نان نازک و گرد که معمولاً با کره یا پرکننده‌های مختلف سرو می‌شود.

A thin, round pancake traditionally made from buckwheat flour or wheat flour.

noun
معنی(noun):

Cessation; end.

verb
معنی(verb):

To cease (from); to stop; to desist, to let up.

example
معنی(example):

من در بازار یک بلین دیدم.

مثال:

I saw a blin at the market.

معنی(example):

ما در طول جشن یک بلین سنتی را لذت بردیم.

مثال:

We enjoyed a traditional blin during the festival.

معنی فارسی کلمه blin

: معنی blin به فارسی

بلین، نوعی نان نازک و گرد که معمولاً با کره یا پرکننده‌های مختلف سرو می‌شود.