معنی فارسی blood and bone
B1تعبیری برای نشان دادن قدرت و استحکام، هم از نظر جسمی و هم از نظر فرهنگی.
A phrase used to denote strength, both physically and culturally.
- IDIOM
example
معنی(example):
این پروژه با خون و استخوان طراحی شده بود تا اطمینان حاصل شود که قوی است.
مثال:
The project was designed with blood and bone to ensure strength.
معنی(example):
او احساس میکرد که خون و استخوان سنت در خانوادهاش وجود دارد.
مثال:
She felt the blood and bone of tradition in her family.
معنی فارسی کلمه blood and bone
:
تعبیری برای نشان دادن قدرت و استحکام، هم از نظر جسمی و هم از نظر فرهنگی.