معنی فارسی bloodred
B2رنگی به شدت قرمز که به شدت به رنگ خون نزدیک است و در شرایط خاص استفاده میشود.
A deep red color that resembles the color of blood.
- noun
noun
معنی(noun):
Alternative form of blood-red
example
معنی(example):
آسمان در هنگام غروب به رنگ خونقرمز درآمد.
مثال:
The sky turned bloodred during the sunset.
معنی(example):
او یک لباس خونقرمز در جشن wore پوشید.
مثال:
She wore a bloodred dress to the party.
معنی فارسی کلمه bloodred
:
رنگی به شدت قرمز که به شدت به رنگ خون نزدیک است و در شرایط خاص استفاده میشود.