معنی فارسی bloodstained
B2خونین، به وضعیتی اشاره دارد که سطحی از خون پوشیده شده باشد، معمولاً به عنوان نشانه‌ای از خشونت یا آسیب.
Marked or stained with blood, often indicating violence or injury.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Stained, spotted or otherwise discolored with blood.
معنی(adjective):
Having the color of something which has been stained with blood.
معنی(adjective):
Responsible for the deaths of others; guilty of murder.
معنی(adjective):
(by extension) Guilty of wrongdoing.
example
معنی(example):
پیراهن لکه‌های خونین داشت.
مثال:
The shirt had bloodstained marks on it.
معنی(example):
کارآگاه شواهد خونین را در صحنه جرم پیدا کرد.
مثال:
The detective found bloodstained evidence at the crime scene.
معنی فارسی کلمه bloodstained
:
خونین، به وضعیتی اشاره دارد که سطحی از خون پوشیده شده باشد، معمولاً به عنوان نشانه‌ای از خشونت یا آسیب.
