معنی فارسی bloomy
B1شکوفهدار، رویشی، به ویژه به گل و گیاه اشاره دارد.
Having many blossoms or flowers.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روز طوفانی هنوز هم پر از شکوفه بود، با گلهایی در اطراف.
مثال:
The blustery day was still bloom, with flowers all around.
معنی(example):
او لباسی شاداب پوشیده بود که اتاق را روشنتر کرد.
مثال:
She wore a bloomy dress that brightened the room.
معنی فارسی کلمه bloomy
:
شکوفهدار، رویشی، به ویژه به گل و گیاه اشاره دارد.