معنی فارسی blossomed

B1

شکوفه زده به فرایند رشد و ظهور گل‌ها اشاره دارد و همچنین می‌تواند به ایجاد روابط اشاره کند.

To have developed or matured, often used in the context of flowers or relationships.

verb
معنی(verb):

To have, or open into, blossoms; to bloom.

معنی(verb):

To begin to thrive or flourish.

example
معنی(example):

گل‌ها امسال به زیبایی شکوفا شده‌اند.

مثال:

The flowers have blossomed beautifully this year.

معنی(example):

دوستی در طول زمان شکوفا شد.

مثال:

The friendship blossomed over time.

معنی فارسی کلمه blossomed

: معنی blossomed به فارسی

شکوفه زده به فرایند رشد و ظهور گل‌ها اشاره دارد و همچنین می‌تواند به ایجاد روابط اشاره کند.