معنی فارسی bluisness
B1بلویسنس، حالت عمومی از ناراحتی و افسردگی که ممکن است در جوامع یا گروهها با تجربیات منفی زندگی ایجاد شود.
A collective state of sadness or melancholy experienced by a group or community.
- OTHER
example
معنی(example):
بلویسنس اغلب افراد را در زمانهای چالشبرانگیز در بر میگیرد.
مثال:
Bluisness often envelops people in challenging times.
معنی(example):
بلویسنس جامعه پس از فاجعه ملموس بود.
مثال:
The bluisness of the community was palpable after the disaster.
معنی فارسی کلمه bluisness
:
بلویسنس، حالت عمومی از ناراحتی و افسردگی که ممکن است در جوامع یا گروهها با تجربیات منفی زندگی ایجاد شود.