معنی فارسی blumed

B2

بلومد، حالتی است که در آن چیزی به طور ناگهانی و به طرز زیبایی شکوفا یا زنده می‌شود.

To have flourished or blossomed, often used metaphorically.

example
معنی(example):

بعد از باران، باغ با گل‌ها بلومد.

مثال:

The garden was blumed with flowers after the rain.

معنی(example):

او محیطش را با تزئینات پررنگ بلومد.

مثال:

She has blumed her surroundings with vibrant decorations.

معنی فارسی کلمه blumed

: معنی blumed به فارسی

بلومد، حالتی است که در آن چیزی به طور ناگهانی و به طرز زیبایی شکوفا یا زنده می‌شود.