معنی فارسی blunderingly

B1

به صورت بی‌دقت و ناپخته، به شکلی که خطاهای زیادی ایجاد شود.

In a clumsy or foolish manner; performing actions without care or precision.

example
معنی(example):

او به طرز ناپخته‌ای به گفتگو وارد شد بدون اینکه کسی را بشناسد.

مثال:

He blunderingly entered the conversation without knowing anyone.

معنی(example):

او به طرز ناپخته‌ای نوشیدنی را روی میز ریخت.

مثال:

She blunderingly spilled the drink all over the table.

معنی فارسی کلمه blunderingly

: معنی blunderingly به فارسی

به صورت بی‌دقت و ناپخته، به شکلی که خطاهای زیادی ایجاد شود.