معنی فارسی boggin

B1

شرایطی که در آن زمین گلی و لغزنده است.

A term used to describe muddy or squelchy conditions.

example
معنی(example):

او در حین قدم زدن در میدان گل‌آلود، کفش‌های بگی (باتلاقی) پوشیده بود.

مثال:

He wore boggin shoes while walking through the muddy field.

معنی(example):

شرایط باتلاقی پیاده‌روی را دشوار می‌کند.

مثال:

The boggin conditions make it hard to walk.

معنی فارسی کلمه boggin

: معنی boggin به فارسی

شرایطی که در آن زمین گلی و لغزنده است.