معنی فارسی boled
B1عمل یا اثر رنگآمیزی با رنگهای غلیظ یا دارای ضربات قوی.
Having a round or thickened part; prominently protruding.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
درخت به طور بلند به سمت آسمان رفت.
مثال:
The tree boled high into the sky.
معنی(example):
هنرمند در نقاشی خود از تکنیک بولد استفاده کرد.
مثال:
The artist used a boled technique in his painting.
معنی فارسی کلمه boled
:
عمل یا اثر رنگآمیزی با رنگهای غلیظ یا دارای ضربات قوی.